Friday, December 29, 2006

the men in my life

آخرین مرد زندگی ام با آب شدن برفها (شاید کمی زودتر) از زندگیم رفت بیرون. خیلی ساده. بدون دعوا. بدون اینکه کسی خیانت کرده باشه. بدون اینکه همیدگر رو آزار داده باشیم. خداحافظ. خداحافظ.
یکی مونده به آخرین مرد زندگیم خیلی ناغافل از زندگیم رفت بیرون. بدون خداحافظی وقتی دوباره زنگ زد کمی دیر بود من داشتم مسابقه رضا زاده نگاه میکردم
اولین مرد زندگیم رو به طرز فجیعی از زندگیم انداخته بودم بیرون. حوصله دومی رو نداشتم. سومی بهم خیانت کرد و با یکی از همکلاسیهاش دوست شد و رفت. چهارمی رو یادم نمیاد. پنجمی دروغ می گفت. ششمی رفت آمریکا. و این داستان ادامه دارد

1 comment:

Anonymous said...

چرا اولی رو به طرز فجیع انداختی بیرون ؟