Saturday, January 23, 2010

سخت می شود و سختی را نوشتن راحت تر است. سخت می شود و سختی ها را گریه کردن راحت تر است
روزگاری است که همه چیز سخت است نفس کشیدن راه رفتن سیگاری را دود کردن
سخت می شود و غمی بزرگ روی دلم را می گیرد
توپ پینگ پنگ هر لحظه درون معده ام متلاشی می شود و کرم هایی وجودم را می خورند
چندش آور است. حال من چندش آور است و چندشم می شود که به بدن کرم خورده ام نگاه کنم
چندش آور است. نوشتن چندش آور است. حالم به هم می خورد. دست هایم پر است از کرم. صورتم را کرم ها فراگرفته اند. چندش آور است. حالم چندش آور است و توان رهایی از این مرداب را ندارم

No comments: